نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

چشمک پرانی می کند

دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۳۵ ب.ظ

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند // بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند

همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست // طاقتم اظهار عجزو نا توانی می کند

بلبلی در سینه می نالد هنوزم کاین چمن // با خزان هم آشتی و گل فشانی می کند

ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز // چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند

نای ما خاموش ولی این زهره شیطان هنوز // با همان شور و نوا دارد شبانی می کند

گر زمین دود هوا گردد همانا، آسمان // با همین نخوت که دارد آسمانی می کند

سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز // در درونم زنده است و زندگانی می کند

با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من // خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند

بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی // چون بهاران می رسد با من خزانی می کند

طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند // آنچه گردون می کند با ما نهانی می کند

می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان // دفتر دوران ما هم بایگانی می کند

"شهریارا" گو دل از ما مهربانان نشکنید // ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند

شعر خوانی مرحوم استاد شهریار:
(موزیکش به دل خودم نشست گذاشتم زیر صدای استاد)

 
bayan tools استاد شهریارجوانی
دانلود موزیک

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات